افسردگی چگونه به وجود میاید؟

افسردگی چگونه به وجود میاید؟
اگر می خواهید بدانید افسردگی چگونه به وجود میاید؟
لازم است بدانید که افراد چطور دنیا و اتفاقات زندگیشان را تعبیر و تفسیر می کنند.
و نسبت به اون اتفاقی که ایجاد شده چگونه درک می کنن.
ساز و کار ایجاد افسردگی
زمانی که یک اتفاق یا اتفاقات شبیه به هم را در زندگیمان تجربه میکنیم.
فرضیه هایی در ذهن ما به وجود میاد.
این فرضیه ها باعث میشه یک درک هایی در ذهن ما ایجاد شود.
حال اگر این فرضیه ها در کودکی ایجاد شود. ادراک و فرضیه به جود آمده بسیار قویتر است.
مثال هایی در رابطه با اینکه افسردگی چگونه به وجود میاید؟
مثال شکست:
فرض کنید یک شخصی در کودکیش همیشه شکست خورده باشد.
این طرحواره در ذهنش ایجاد می شود.
که من انسان شکست خورده ای هستم و نمی توانم کاری انجام دهم.
این فرد در بزرگسالی در تصمیم گیری های خود دچار شک و تردید می شود.
می ترسد در تصمیمی که گرفته شکست بخورد. به همین دلیل متکی به نظرات دیگران می ماند.
و یا فردی که در زندگی خود همیشه موفق شده است. و هیچگاه طعم شکست را نچشیده.
و در زندگی خود تصمیم های خوبی می گیرد. ولی اگر با شکست مواجه شود زندگی برایش بسیار سخت شده و به راحتی نمی تواند زیر بار شکستش بیرون بیاید.
این فرد فکر می کند هیچگاه در زندگی نباید شکست بخورد. و در تصمیمات بعدی خود دچار شک و تردید می شود.
و از اینکه فعالیتی را در زندگی شروع کند ترس و وحشت دارد.
مـثال از محبت
فردی که در کودکی بسیار کم مورد محبت قرار گرفته است.
یا فردی که بیش از حد مورد محبت قرار گرفته و محبت دیدن را یک وظیفه برای اطرافیانش می داند.
فردی که بسیار کم محبت دیده، خودش را لایق محبت نمی داند، و اگر به او محبت بشود نیز فکر می کند.
دیگران او را سرکار گذاشتند و در واقع او دوست داشتنی نیست.
و نمی تواند دوست داشتن دیگران را باور کند.
زیرا که در ذهنش جا افتاده او فردی دوست نداشتنی هست.
و در مقابل فردی که بیش از حد محبت شده و بسیار آزاد و رها بوده است.
محبت کردن دیگران را امری مهم می داند.
اگر کوچکترین بی محبتی ببینید ناراحت می شود. و این عمل را وظیفه افراد می داند.
لذا باید انسان بتواند حد تعادل را در زندگی رعایت کند.
برای کاهش میزان افسردگی
تا حد بسیار کمی متوجه شدید افسردگی چگونه به وجود میاید.
زمانی که فرد بخواهد از افسردگیش دست بردارد.
نیاز است بداند از همینجا می تواند زندگی را از منظر دیگری نگاه کند.
زمانی که فرد دیدش را به زندگی تغییر می دهد. کم کم افسردگیش به مرور زمان از بین می رود.
چگونه می توان زندگی را از منظر دیگری ببینیم؟
- شکرگذاری کردن و دیدن آنچه فرد در حال حاضز دارد که اگر اینها را نداشت خیلی شرایطش بدتر می شد. بسیار موثر است.
شکر گذاری فاکتور بسیار مهم در کاهش میزان افسردگی است.
- برای دیدن زندگی از دید دیگر باید واقعیت های زندگی خود را ببیند و تصمیمی قاطع برای آن بگیرد.
- برای رسیدن به شرایط بهتر زندگی باید تلاش کرد و همیشه در زندگی خود هدف بگذارید و بدانید زندگی بدون هدف معنا و مفهومی ندارد.
انسان همیشه باید در زندکیش هدف داشته باشد تا عاملی او را به جلو براند.
- گاهی اوقات فرد در زندگی از لحاظ محبت و عاطفه احساس کمبود می کتد. با فاکتور به این مهمی چه باید کرد؟
این فاکتور بسیار مهم است وبه دو شیوه است:
در مدل اول فرد احساس می کند با کسی ارتباط عاطفی خوبی ندارد و درست هم فکر میکند.
و گاه فرد حتی با وجود آنکه اطرافیانش هم به او ابراز علاقه می کنند، باز این کمبود را در خود حس می کند.
ولی راه درمان تقریبا یکی است:
باید در وجود فرد احساس ارزشمندی ایجاد کرد تا بتواند خودش را دوست بدارد و این حس خوب از درون ایجاد شود.
زمانی که این احساس از درون ایجاد شود یعنی فرد:
کمتر خودش را سرزنش کند
کمتر با خودش درگیر شود
بیشتر با خود مهربان باشد
برای وجودش ارزش قایل باشد
بهتر به جس ارزشمندی و دوست داشتن خود میرسد.
وزمانی که فرد بداند انسان دوست داشتنی است احساس می کند بقیه افراد هم به او حس خوبی دارند.
دیدگاهتان را بنویسید