کنترل ذهن یا کنترل افکار
کنترل ذهن یا کنترل افکار
کنترل ذهن یا کنترل افکار سوالی است، که افرادی که دارای افسردگی یا وسواس می شوند، زیاد این سوال را دارند. همچنین اصولا افراد عادی هم از اینکه گهگاه دچار افکار منفی می شوند. می پرسند.
آیا می توان ذهن یا افکار را کنترل کرد؟
هیچ فردی نمی تواند ذهن یا افکارش را کنترل کند تا فکر منفی به ذهنش نیاید. گاهی اوقات افکار منفی بسیار مفید و کمک کننده هستند، چرا که از بسیاری کارها جلوگیری می کند و برای فرد یک هشدار محسوب می شود.
ولی گاهی اوقات این افکار بیش از حد زیاد می شوند و حتی باعث ایجاد بیماری های روانی در فرد می شود. مثل بیماری اضطراب، افسردگی و یا وسواس. در این صورت است که این افکار برای فرد خطرناک می شود.
در این صورت زمانی که برای فرد بیش از حد باشد. فرد فقط می تواند آن را مدیرت کند نه کنترل.
مثال:
اگر ذهنمان را جاده ای در نظر بگیرید که افکار همان ماشین، موتورسیکلت، دوچرخه و حتی عابر پیاده باشند.
نمی توان گفت که باید جاده را خراب کرد چون در این صورت فقط رفت و آمد سخت تر می شود. حتی وسایل نقلیه و انسان ها را هم نمی توان از بین برد.
تنها راهی که می ماند این است که جاده را درست ساخت و جاده کشی ها را زیبا ساخت در این صورت افکار براحتی رد می شوند و مشکلی هم برای فرد پیش نمیاید.
تمام افرادی که در زندگی موفق شده اند و این همه افکار منفی نداشتند فقط و فقط بخاطر نحوه برخورد آنها با افکارشان می باشد.
فقط بخاطر این است. زمانی که افکار منفی سراغشان آمد تسلیم نشدند و با آن مبارزه کردند. نه اینکه تسلیم افکارشان شوند وهرچه ذهن گفت همان کار را انجام دهند تا راحت شوند.
اصولا افرادی که درگیر افکار منفی زیاد در طی روز می شوند به این دلیل است که اهمیت به افکارشان داده اند و هرچه ذهن به آنها گفته عمل کرده اند.
در این صورت آنها هر روز یک جاده باریکی در خیابانشان کشیده اند، آنقدر این خیابان جاده دارد که فرد در آن گم و سرگردان می شود. نمیداند از کدام مسیر برود.
ولی زمانی که شما افکار و یا ذهنتان را مدیریت می کنید، یعنی حساب شده و طبق نقشه جاده را ساختید و جاده ای بزرگ و زیباست و تابلوهای به جا ومناسبی دارد و مسیر کاملا مشخص است.
در صورتی که میخواهید بدانید چگونه باید جاده های ذهنتان را برنامه ریزی کنید لازم است مطالب زیر را بخوانید.
درمان افسردگی و وسواس استعاره اتوبوس
جدیدترین درمان وسواس (مثال سربازان)
جدیدترین درمان وسواس (افکار حقایق نیستند)
چگونه می توان ذهن خود را مدیریت کرد؟
برای مدیریت ذهن و یا افکار لازم است ابتدا در مورد درمان های وسواس، اضطراب و یا افسردگی بیشتربدانید. که در این مورد بیان شده چه مطالبی را مطالعه نمایید. لازم است این مطالب را مطالعه کنید.
موضوعی که در اینجا حائز اهمیت است. اینستکه ما در درجه اول بدانیم یک فردی هستیم که دچار وسواس، افسردگی، اضطراب و یا زیاد افکار منفی داریم.
زمانی که دانستیم که چنین شخصی هستیم، متوجه می شویم پس ذهن من اصول افکارش منفی است. و من رو دائما دچار اضطراب می کند. متوجه می شویم من فردی نیستم که اضطراب و یا افکار منفی رو گهگاه تجربه کنم، در بیش از 70 درصد مواقع من همچنین احساسی را دارم. پس لازمه ذهن خودم را مدیریت کنم.
لازمه جاده های ورودی ذهن را منظم تر و دقیق تر کنم. نه اینکه هرجا دوست داشته یک جاده خاکی ساخته شده، که رفت و آمد در آن سخت و طاقت فرساست.
دومین نکته، بعد از اینکه شخص فهمید که فردی است با افکار منفی زیاد. حالا باید نسبت به افکارش بی اهمیت باشد و یا کم توجهی کند. و خود را با افکارش درگیر نکند. بداند این افکاری که داخل ذهن اوست فقط فکراست نه چیز دیگر. فقط کافیه به این افکار به دید فکر نگاه کرد.
افکاری که می آیند تا شما را آزار دهد، قصد دیگری ندارد. و چون شما به آنها اهمیت داده اید دست از سرتان بر نمی دارد.
لازم است این موارد رو، در زمانی که دچار افکار منفی از هر نوعی (وسواس، اضطراب و یا افسردگی) می شوید رعایت کنید.
- در افکارتان فرو نروید. یکجایی ننشینید و به افکارتان فکر کنید.
- هر چه فکرتان گفت عمل نکنید.
- از افکارتان فرار نکنید.
در این مورد بیشتر توضیح داده می شود:
شاید با دیدن گزینه ها با خودتان بگویید چطور هم به افکارمان عمل نکنیم و هم در افکارمان فرو نرویم. تفاوتش را توضیح می دهم.
وقتی میگیم در افکارتان فرو نروید:
یعنی لازم است ویژگی های اخلاقی خود را شناسایی کنید و سعی در این باشید دیگر با این متد عمل نکنید.
مثلا بعضی افراد زمانی که دچار افکار منفی می شوند. داخل بدن خود فرو می روند. یک جا کز می کنند و دائم افکار بیشتری داخل ذهن خود می سازند.
یا مثلا برخی افراد دیگر، زمانی که افکار اضطراب زا دارند هی دائم راه می روند. یا عضوی از بدنشان را تکان می دهند. آرام و قرار ندارند. یا شروع به جویدن ناخن یا کندن مو می کنند. و یا حتی با موهای خود بازی می کنند. و این نشانه این است که نمی توانند خود را کنترل کنند.
پس قدم اول این است، خودتان را بشناسید. و در آن لحظه خاص دست از این اعمال بر دارید و دقیقا برعکس عمل کنید. یعنی اگر عادت دارید یک جایی کز کنید بایستید و یا قدم بزنید و تنفس عمیق بکشید. سپس یک لیوان آب بنوشید. مشغول کار خاصی شوید.
در مورد افرادی که راه می روند. یا اعضای بدن خود را دائم تکان می دهند ویا با موهای خود بازی می کنند. باید بنشینند یا دراز بکشند. تنفس عمیق و خوردن آب فراموش نشود. و سعی کنند خود را سرگرم کنند و یا بنویسند.
هر چه فکرتان گفت عمل نکنید.
در این موقعیت لازم است بدانید شما در دایره افکار منفی اضطراب زا یا افسرده کننده قرار گرفته اید. در این زمان افکارتان کاملا اشتباه می گوید. و شما وارد چرخه فکری نشخوار کننده قرار گرفته اید. این تله بزرگی است. بسیار مراقب باشید. چون افتادن داخل این تله رهاییش سخت است.
آنقدر افکار داخل ذهنتان به شما فشار وارد می کند تا شما را وادار به عملی خاص کند. در این زمان هم تا می توانید تنفس عمیق بکشید و دست از آن عمل بردارید. یا لااقل به تاخیر بیندازید.
از افکارتان فرار نکنید.
اصولا شما متوجه می شوید که زمانی که افکاری داخل ذهنتان می آِید. آنقدر به شما فشار وارد می کند تا آن عمل را انجام دهید. دقیقا مثل موردی که در بالا توضیح داده شد. در اینجا ختما اون افکار را بازگو کنید و بگویید تو فقط یک فکر هستی و من نمی خواهم بهت اهمیت بدهم. پس فقط به عنوان یک فکر همینجا بمان. و من قرار نیست احساساتم را بخاطر یک فکر پوچ و بی اساس که تا به خال فقط آزار رسانده اهمیت بدهم.
بازگو کردن افکارتان مسئله بسیار مهمی است که باید به آن عمل کنید.
بازگو کردن فکر مهم است زیرا که ذهنتان را از سرگردانی بیرون می آورد. زمانی که ذهن سرگردان نباشد و بفهمد که از چه موضوعی رنج می برد نظم پیدا می کند و باعث آرامش آن می شود.
دیدگاهتان را بنویسید